هنگامی که از اکثریت آدمیان روی زمین پرسیده می شود که زبان چیست؟ پاسخ می دهند که: «معلوم است! زبان وسیله ارتباط میان انسانها است!» درست است که آشکارترین و اجتماعیترین وظیفه زبان، کارکرد ارتباطی آن است و زبان مهم ترین ابزار برقراری ارتباط میان انسان ها است؛ ولی آیا تنها کارکرد زبان ارتباط است؟ اگر چنین است پس ما با چه وسيله اي فكر مي كنيم؟ وقتي در خلوت خودمان و بدون حضور احدی در حال فکر کردن هستیم؛ درواقع داريم چه کاری را انجام می دهیم؟
درست است! ما با زبان فكر مي كنيم و هنگامی که فکر می کنیم در واقع با خود سخن می گوییم! ولی آیا با هر زبانی که در هر سنی و به هر شیوه ای آموخته ایم فکر می کنیم؟ البته که نه! افراد یک زبانه با زبان مادری خود فکر می کنند و افرادی که به صورت محیطی، بویژه در کودکی به صورت جدی در معرض زبان یا زبانهای دیگری قرار داشته اند، علاوه بر زبان مادری بر حسب شرایط خاص محیطی ممکن است به صورت غیر ارادی با آن زبان یا زبانهای دیگر نیز تفکر کنند!
پس زبان را نباید دست کم گرفت! زبان یک ماده درسی نیست! زبان تنها یک مهارت نیست! حتی زبان فراتر از یک علم است چون زبان (منظور زبان مادری یا زبان هایی که با آن کیفیت جذب ذهن شده باشند) ابزار تفکر بشر است و با به وجود آمدن زبان بشری، انقلاب تفکر و اندیشه اتفاق افتاده است! به سخن دیگر با رشد مغزی بشر زبان بشری به وجود آمد و با به وجود آمدن زبان، تفکر و اندیشه بشر سامان گرفته و نظام مند گشته و همین مقدمه پیشرفت های علمی و اجتماعی بشر شده است!
و البته روشن است که در این میان نقش ارتباطی زبان نیز به یاری بشر آمده و موجب انتقال تجربیات بشری از نسلی به نسل دیگر و مانع از آزمودن دوباره آزموده ها گردیده است.
وسيله انحصاري تفكر زبان است اما اگرچه علاوه برزبان ابزار های کوچک و بزرگ دیگری مثل تماس های چشمی انسان ها با یکدیگر، زبان بدن، آثار هنری و حتی علایم قراردادی مثل چراغ راهنمایی سر چهارراه و زنگ مدرسه از دیگر ابزارهای ارتباطی بشر هستند؛ ما منکر کارکرد ارتباطی زبان و فواید آن نیستیم اما نگریستن به زبان منحصرا به عنوان یک ابزار ارتباطی منجر به عدم درک ماهیت زبان و به دنبال آن تحقیر و پایین آوردن جایگاه زبان در حد یک ماده درسی می شود و چنین نگاه اشتباهی سنگ بنای دنباله روی از شیوه های آموزش مستقیم برای یاد دادن زبان می گردد!
به نظر من اگر بخواهیم نگاه درستی به زبان داشته باشیم باید به جای در نظر گرفتن آن به جای یک درس، رابطه زبان با مغز بشر را به رابطه سیستم عامل برای رایانه تشبیه کنیم! درست است که سیستم عامل هم یک نرم افزار است اما با نرم افزارهای دیگر به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست زیرا رایانه با سیستم عامل کار می کند و همه نرم افزارهای دیگر نیز تنها بر بستر این نرم افزار مادر است که می توانند کار کنند! به همین نسبت زبان مادری و زبان هایی که عموماً در خردسالی به صورت جذب طبیعی از محیط ممکن است فراگرفته باشیم؛ سیستم عامل ذهن ما هستند و با این گونه زبان یا زبان ها است که ما می توانیم تفکر کنیم و علوم مختلف و مواد درسی را آموخته و تجزیه و تحلیل کنیم!